مفهوم «آپارتاید علمی» در پاکستان به نظامی چندوجهی از نابرابریهای عمیق اشاره دارد که مانع رشد علمی، پژوهش و آموزش باکیفیت در کشور میشود. این اصطلاح توصیفکنندهی ساختاری است که در آن اقلیتی ممتاز — بر پایهی موقعیت مالی و ارتباطات سیاسی خود — به آموزش و منابع علمی باکیفیت دسترسی دارند، در حالی که اکثریت جمعیت در نظامی کممنبع، ناکارآمد و غیرمولد گرفتار ماندهاند. این شکاف آشکار، نوآوری را خفه میکند و نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی را تداوم میبخشد. پدیدهی آپارتاید علمی در پاکستان نهتنها بازتابی از نابرابری در نظام آموزش و پژوهش است، بلکه ریشهای عمیق در ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور دارد.
تا زمانی که سرمایهگذاری پایدار در پژوهش، شایستهسالاری در نهادهای علمی، و برابری در دسترسی به آموزش باکیفیت تحقق نیابد، پاکستان نمیتواند از چرخهی وابستگی و رکود علمی خارج شود.
عوامل کلیدی در شکلگیری آپارتاید علمی در پاکستان
- نابرابری آموزشی:
در پاکستان، نظامی دولایه وجود دارد؛ از یکسو مدارس و دانشگاههای خصوصی نخبهگرا آموزش مدرن و باکیفیت ارائه میدهند، و از سوی دیگر، مدارس دولتی و دینی (مدرسهها) که به دلیل کمبود بودجه و کیفیت پایین، توانایی آمادهسازی دانشآموزان برای ورود به رشتههای علمی و فنی را ندارند.
- کمبود سرمایهگذاری در پژوهش و توسعه (R&D)
پاکستان کمتر از ۰.۳ درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف پژوهش و توسعه میکند، در حالی که میانگین جهانی حدود ۲.۲ درصد است. این کمبود منابع، بودجهی پروژههای علمی، تجهیزات مدرن و زیرساختهای تحقیقاتی را در دانشگاهها و صنایع به شدت محدود کرده است.
۳. ضعف زیرساختهای پژوهشی:
بسیاری از مؤسسات آموزشی و پژوهشی در پاکستان از امکانات آزمایشگاهی پیشرفته، تجهیزات علمی نوین و دسترسی به ادبیات علمی بهروز بیبهرهاند. این کاستیها ظرفیت انجام تحقیقات پیشرفته و باکیفیت را بهشدت کاهش میدهد.
- فرار مغزها:
کمبود فرصتهای شغلی، حقوق پایین، استانداردهای ضعیف زندگی و بیثباتی سیاسی، موجب مهاجرت گستردهی متخصصان و دانشمندان پاکستانی به خارج از کشور شده است. این خروج سرمایهی انسانی موجب رکود توسعه ملی و از بین رفتن نیروی خلاق کشور میشود.
- سیاسیشدن و نبود شایستهسالاری:
انتصابها در دانشگاهها و مراکز پژوهشی اغلب نه بر پایهی شایستگی، بلکه بر اساس نفوذ سیاسی، روابط شخصی و گاه وابستگیهای قومی یا طبقاتی انجام میشود. این مداخلات سیاسی، آزادی علمی را محدود، استعدادها را سرکوب و فساد را تقویت میکند و در نهایت کیفیت پژوهش را تضعیف میسازد.
- سرکوب دیدگاههای علمی مخالف:
در برخی مؤسسات آموزشی، ساختارهای سلسلهمراتبی و عدم تحمل نقد و اختلافنظر، به مانعی جدی در مسیر تولید علم مستقل و خلاق تبدیل شدهاند.
پرونده دکتر عبدالسلام: نمونهای از بهحاشیهراندگی علمی
نمونهای شاخص از آپارتاید علمی در تاریخ پاکستان، سرنوشت دکتر عبدالسلام — تنها برندهی جایزه نوبل
علمی این کشور است.
.
- تبعیض مذهبی: دکتر عبدالسلام، فیزیکدانی به دلیل باور مذهبی خود مورد تبعیض و طرد قرار گرفت و با وجود نقشی که در توسعهی برنامههای فضایی و هستهای پاکستان داشت، میراث علمی او در سطح رسمی نادیده گرفته شد و نامش از کتابهای درسی حذف گردید.
پیامدهای گسترده آپارتاید علمی
- رکود اقتصادی:
فقدان سرمایهگذاری در نوآوری و تحقیق موجب توقف پیشرفت فناوری و رشد اقتصادی میشود و پاکستان را به واردات فناوری وابسته نگه میدارد.
- ضعف نتایج آموزشی:
نظام آموزشی ناقص و کمبودجه که بر حفظیات به جای تفکر انتقادی تکیه دارد، نیروی کار را برای جهان فناوریمحور امروز آماده نمیکند.
۳. گسترش شکاف اجتماعی:
نابرابری آموزشی و علمی، تقسیمات طبقاتی را تثبیت میکند و تحرک اجتماعی را محدود میسازد؛ در نتیجه، قدرت و فرصتها در اختیار اقلیتی کوچک و ممتاز باقی میمانند.
جایزه ایندرا گاندی و غیبت پاکستان در فهرست برندگان
جایزهی ایندرا گاندی یا ایندرا گاندھی انعام برای صلح، خلع سلاح و توسعه، هر سال از سوی هند به افرادی یا نهادهایی اعطا میشود که در پیشبرد صلح بینالمللی، تلاشهای خلاقانه برای توسعه، ایجاد نظام جدید اقتصادی جهانی، بهرهگیری از دستاوردهای علمی در خدمت منافع گستردهتر بشریت و گسترش حوزهی آزادی انسان نقش برجستهای ایفا کرده باشند. این جایزه شامل ۲.۵ میلیون روپیه هندی و یک گواهی تقدیر رسمی است.
جایزهی ایندرا گاندی برای صلح، خلع سلاح و توسعه یکی از معتبرترین جوایز بینالمللی است که هر سال از سوی دولت هند اعطا میشود. این جایزه به افرادی، سازمانها یا نهادهایی تعلق میگیرد که نقش برجستهای در گسترش صلح جهانی، کاهش رقابتهای تسلیحاتی، توسعه پایدار، و ترویج عدالت اجتماعی در سطح بینالمللی ایفا کرده باشند.
هدف اصلی این جایزه، قدردانی از تلاشهایی است که در جهت تقویت همکاریهای جهانی، گسترش آزادی انسان، بهرهگیری از دانش و فناوری برای منافع عمومی، و ایجاد نظام عادلانهتر اقتصادی بینالمللی صورت میگیرد.
مبلغ جایزه برابر با ۲.۵ میلیون روپیه هندی است و همراه با یک لوح تقدیر رسمی به برندگان اهدا میشود.
در میان برندگان این جایزه تاکنون نامهای برجستهای مانند نلسون ماندلا، یونسکو، هیلاری کلینتون، میخائیل گورباچف، و سازمان جهانی بهداشت (WHO) به چشم میخورد. با این حال، تا امروز هیچ شخصیت، نهاد یا سازمان پاکستانی موفق به دریافت این جایزه نشده است.
این غیبت را میتوان بازتابی از چالشهای عمیق در حوزهی سیاست خارجی و تصویر بینالمللی پاکستان دانست؛ زیرا با وجود نقش تاریخی کشور در عرصههای صلح منطقهای، آموزش، و توسعه اجتماعی، هنوز هیچ ابتکار یا برنامهای از سوی پاکستان نتوانسته معیارهای جهانی تعیینشده برای این جایزه را برآورده کند.
تحلیلگران معتقدند که برای ورود به چنین فهرستهایی، لازم است پاکستان در زمینههایی چون دیپلماسی صلحمحور، برابری آموزشی، کاهش نابرابریهای اجتماعی، و ارتقای تصویر جهانی خود گامهای مؤثرتری بردارد.
نابرابری و نظام آموزشی طبقاتی در پاکستان
نابرابری، بهسبب پیامدهای گسترده و ماندگارش بر ساختار اجتماعی، یکی از عمیقترین مشکلاتی است که امروز پاکستان با آن روبهروست. هیچ تردیدی وجود ندارد که جامعهی ما در سیستمی ناعادلانه و استثمارگر گرفتار شده که کاملاً به نفع ثروتمندان و صاحبان قدرت عمل میکند.
در مجموع، نظام آموزشی طبقاتی در پاکستان نهتنها مانع رشد اقتصادی و پیشرفت اجتماعی است، بلکه وحدت و انسجام ملی را نیز تضعیف میکند. اگر بتوان نظامی آموزشی طراحی کرد که فرصتهای برابر برای همه شهروندان فراهم آورد، نیمی از مشکلات مزمن کشور ــ از فقر و بیکاری گرفته تا افراطگرایی ــ بهطور خودکار قابل حل خواهد بود.
حاکمان و تداوم نابرابری
طبقهی حاکم پاکستان ــ که از پیوند میان نخبگان مذهبی، نظامی، بوروکراتیک و فئودالی شکل گرفته است ــ در حفظ جهل، فقر، بیسوادی و ناتوانی اکثریت مردم منافع مستقیم دارد. آنان با تکیه بر الگوهای دوران استعمار، جامعه را به دو طبقهی جداگانه تقسیم کردهاند: اقلیتی ممتاز و اکثریتی محروم.
نظام آموزشی؛ بازتولید دو ملت
دکتر سید جعفر احمد، مدیر مرکز مطالعات پاکستان در دانشگاه کراچی، در این زمینه میگوید:
«تمام نظامهای آموزشی در جهان تا حدی طبقاتیاند، اما در پاکستان این شکاف بسیار عمیقتر است. ما عملاً دو ملت ساختهایم و این جدایی را از راه نظام آموزشی خود تثبیت کردهایم. در نتیجه، دو جامعه پدید آمدهاند که از نظر نگرش، اخلاق، مهارت و توانایی تفاوتی بنیادین دارند.»
او تأکید میکند که هیچ دولتی تاکنون برای پر کردن این شکاف ــ که هر روز گستردهتر میشود ــ اقدامی جدی انجام نداده است.
به گفتهی او، همین اختلافات سبب شده تا پاکستان نتواند بهعنوان یک ملت متحد رشد کند. نهادهای کلیدی کشور، از سیاست و اقتصاد گرفته تا قوه قضاییه و خدمات مدنی، تحت سلطهی اقلیت ممتاز هستند؛ در حالی که اکثریت مردم به جای شهروندان برابر، همچنان رعایای وابسته محسوب میشوند.
سه مسیر آموزشی نابرابر
در پاکستان، آموزش از سه مسیر اصلی دنبال میشود:
- مدارس دولتی (اردوزبان) : که بیشتر طبقات متوسط و پایینتر جامعه را پوشش میدهند.
- مدارس خصوصی (انگلیسیزبان) : که تنها خانوادههای ثروتمند توان پرداخت شهریه و هزینههای بالای آن را دارند.
- مدارس دینی: که آموزش رایگان، و گاهی امکانات اقامت شبانهروزی برای فقیرترین اقشار جامعه فراهم میکنند.
هر یک از این مسیرها با کیفیت و امکانات متفاوت، قشر خاصی از مردم را شکل میدهند و شکاف طبقاتی را در سطح آموزشی و اقتصادی بازتولید میکنند.
نابرابری؛ نتیجه سیاست، نه سرنوشت
برخلاف تصور عمومی، نابرابری پدیدهای طبیعی یا اجتنابناپذیر نیست، بلکه نتیجهی سیاستهای ناعادلانه و نظام اجتماعی مبتنی بر نخبهگرایی و سلسلهمراتب است. اگرچه برابری از حقوق اساسی بشر و در قانون اساسی کشورها جایگاه محوری دارد، در پاکستان این اصل عملاً نادیده گرفته میشود.
در دوران جهانیشدن، آموزش مهمترین ابزار پیشرفت اقتصادی و اجتماعی است. کیفیت آموزش نهتنها سطح زندگی را بالا میبرد، بلکه فرصتهای برابر برای همه فراهم میکند. با این حال، در پاکستان، نابرابری درآمد و ثروت بهشدت بر فرصتهای آموزشی تأثیرگذار است. تحقیقات نشان دادهاند که میان سطح تحصیلات، درآمد و توزیع نابرابر ثروت، رابطهای مستقیم وجود دارد.
آموزشِ طبقاتی؛ آپارتاید نوین
دکتر محمدعلی صدیقی، رئیس دانشکده مدیریت و علوم اجتماعی مؤسسهی «بیزتِک»، میگوید:
’’طبقات ممتاز موفق شدهاند نوعی آپارتاید آموزشی ایجاد کنند که تنها اقلیتی خاص بتواند از آن بهرهمند شود. جایگاه هر فرد در این نظام، نه بر اساس توانایی بلکه بر اساس تصادف تولد و موقعیت مالی خانوادهاش تعیین میشود‘‘
به گفتهی دکتر طارق رحمان در کتاب خود «ساکنان دنیای بیگانه: پژوهشی درباره آموزش، نابرابری و قطبیشدن در پاکستان» ،
’’این نظام، سرمایهداری را در خشنترین شکل آن تداوم میبخشد؛ طبقات پایین نیروی کار ارزان تولید میکنند و طبقات بالا به مصرفکنندگان خودخواه بدل میشوند. هیچیک از این دو طبقه قادر به ایجاد جامعهای خودکفا، برابر و باکرامت نیستند‘‘
فروپاشی نظام آموزشی دولتی
فروپاشی آموزش عمومی در پاکستان، چهرهی واقعی ساختار طبقاتی را آشکار کرده است. دانشآموزان مدارس دولتی و دینی، در رقابت با فارغالتحصیلان مدارس خصوصی که آموزش باکیفیت و منابع گسترده در اختیار دارند، شانسی ندارند. نتیجه آن است که بیشتر آنان به مشاغل کمدرآمد یا نیمهماهر روی میآورند و در چرخهی فقر باقی میمانند.
آموزش ناکارآمد و اقتصاد جهانی
دکتر اسد سعید، مدیر «انجمن مشارکت برای علوم اجتماعی»، تأکید میکند:
«نظام آموزشی ما با نیازهای اقتصاد مدرن و جهانیشده همخوانی ندارد. برای ورود به صنایع پیشرفته، مهارت در زبان انگلیسی و ریاضیات ضروری است، اما دانشآموزان ما در این زمینهها ضعف جدی دارند.»
او میافزاید:
’’برنامههای درسی و روشهای تدریس ما قدیمی و ناکارآمدند و پاسخگوی نیازهای اقتصاد امروز نیستند. نتیجه آن، افت کیفیت آموزش و کاهش توان رقابتی نیروی کار کشور است۔‘‘
نابرابری، افراطگرایی و بحران اجتماعی
یکی دیگر از پیامدهای خطرناک این نظام طبقاتی، گسترش بنیادگرایی و تروریسم است.
به گفتهی دکتر احمد:
’’نظام آموزشی طبقاتی، زمینهساز احساس محرومیت در میان اقشار پایین جامعه است. گروههای افراطی با سوءاستفاده از این نارضایتی و با وعدههای دینی، افراد محروم را جذب میکنند ــ پدیدهای که گاه با حمایت یا چشمپوشی نهادهای حاکم نیز همراه است۔‘‘
آپارتاید آموزشی: بحران نظام آموزش در پاکستان
منبع:AFP تاریخ ۱۱ ژانویه ۲۰۲۵
پاکستان با بحرانی شدید در نظام آموزش روبهروست؛ بر اساس آمار رسمی دولت، بیش از ۲۶ میلیون کودک در این کشور از تحصیل بازماندهاند که بخش عمدهی آنان در مناطق روستایی زندگی میکنند. این رقم یکی از بالاترین نرخهای محرومیت آموزشی در جهان به شمار میرود.
فقر و عوامل تشدیدکننده بازماندگی از تحصیل
فقر همچنان مهمترین عامل دور ماندن کودکان از مدرسه است، اما ضعف زیرساختها، کمبود معلمان آموزشدیده، موانع فرهنگی و آثار مخرب تغییرات اقلیمی وضعیت را وخیمتر کردهاند.
در روستای عبدالله گوٹھ در حومهی کراچی، مؤسسهی غیردولتی «بنیاد روشن پاکستان» نخستین مدرسه را پس از چند دهه برای جمعیتی بیش از ۲۵۰۰ نفر تأسیس کرده است. به گفتهی «حمیره بچل»، فعال ۳۶ ساله در حوزهی آموزش، این نخستین بار است که خانوادهها و جامعه محلی اهمیت وجود مدرسه را درک کردهاند.
با این حال، وجود مدرسه تنها نخستین گام بوده است. خانوادهها تنها در صورتی حاضر شدند کودکان خود را به کلاس بفرستند که در ازای آن جیرهی غذایی دریافت کنند تا جبران بخشی از درآمد ازدسترفته کودکان باشد. بیشتر دانشآموزان صبح به مدرسه میروند و عصر در مزرعه کار میکنند.
پدر یکی از دانشآموزان، هارون بلوچ، میگوید:
«کمک بچهها برای ما حیاتی است. آنها در کنار تحصیل، در چرانیدن بزها یا برداشت سبزیجات ما را یاری میکنند تا بتوانیم در بازار بفروشیم.»
آموزش و تغییرات اقلیمی
تغییرات آبوهوایی نیز به عاملی جدید در بحران آموزشی تبدیل شده است. تعطیلی مکرر مدارس بهدلیل مهدود، گرمازدگی و سیل، همراه با فقدان تجهیزات سرمایشی یا گرمایشی در مدارس دولتی، دسترسی پایدار به آموزش را دشوار کرده است.
در ایالتهای بلوچستان و خیبرپختونخوا، ناامنی و فعالیتهای شبهنظامی روند آموزش را مختل کردهاند. حتی در پایتخت، اسلامآباد، آشوبهای سیاسی باعث تعطیلی مکرر کلاسها میشود.
بر اساس دادههای سرشماری، نسبت کودکان بازمانده از تحصیل (۵ تا ۱۶ سال) از ۴۴ درصد در سال ۲۰۱۶ به ۳۶ درصد در سال ۲۰۲۳ کاهش یافته، اما بهدلیل رشد سریع جمعیت، تعداد مطلق این کودکان هر سال افزایش مییابد.
نابرابری جنسیتی و منطقهای
در سراسر پاکستان، دختران بیش از پسران از تحصیل محروماند. در فقیرترین ایالت کشور، یعنی بلوچستان، نیمی از دختران در سن تحصیل به مدرسه نمیروند. این آمار را «اتحاد پاکستانی برای ریاضیات و علوم» با تحلیل دادههای دولتی منتشر کرده است.
وضعیت مالی و سیاست آموزشی
در سال گذشته، نخستوزیر پاکستان، شهباز شریف، با اعلام «وضعیت اضطراری آموزشی»، وعده داد که سهم آموزش از تولید ناخالص داخلی را از ۱.۷ درصد به ۴ درصد طی پنج سال آینده افزایش دهد.
مدارس دولتی با وجود ارائه آموزش رایگان، بهدلیل کمبود منابع و ازدحام دانشآموزان با چالشهای جدی روبهرو هستند. این مسئله بازار گستردهای برای مدارس خصوصی ایجاد کرده است که شهریهی آنها از چند دلار در ماه آغاز میشود.
در کنار این دو نظام، هزاران مدرسه دینی (مدرسهخانه) نیز فعالیت دارند که به کودکان فقیر آموزش مذهبی، غذا و سرپناه رایگان میدهند؛ اما در اغلب موارد، آنان را برای زندگی در دنیای مدرن آماده نمیکنند.
نظام چندلایه و مفهوم ’’آپارتاید آموزشی‘‘
به گفتهی عادل نجم، استاد روابط بینالملل در دانشگاه بوستون، پاکستان با نوعی آپارتاید آموزشی مواجه است:
«ما دستکم ۱۰ نوع نظام آموزشی مختلف داریم، و هر کس میتواند هر سطحی از آموزش را بسته به توان مالی خود بخرد؛ از بدترین کیفیت تا استاندارد جهانی. این وضعیت، جامعه را بهجای همگرایی، بیشتر قطبی میکند.»
او معتقد است که حتی مدارس غیردولتیِ غیرانتفاعی، با وجود تلاش برای ایجاد الگوهای آموزشی مثبت، نمیتوانند بهتنهایی ساختار ملی آموزش را متحول کنند، زیرا پاکستان کشوری با جمعیتی نزدیک به ۲۵۰ میلیون نفر است.
کودکان میان کار و تحصیل
در بازار کوچک عبدالله گوٹھ، دهها کودک میان کار در قهوهخانهها، چیدن میوه یا کار در تعمیرگاهها در رفتوآمدند.
کامران عمران، پسر ۱۰ ساله، پس از پایان مدرسه در تعمیرگاه موتورسیکلت کار میکند و روزانه حدود ۲۵۰ روپیه (۰.۹۰ دلار) دستمزد میگیرد.
صاحب ۲۴ سالهی این تعمیرگاه، محمد حنیف، خود نیز فرزندانش را به مدرسه نمیفرستد و میگوید:
’’فایدهی درس خواندن چیست؟ بعد از ۱۰ تا ۱۲ سال آموزش، باز هم مردم برای ابتداییترین نیازهای زندگی در تقلا هستند‘‘
بحران کیفیت آموزشی
به باور دکتر نجم، بحران آموزش تنها در تعداد بالای کودکان بازمانده از تحصیل خلاصه نمیشود، بلکه کیفیت پایین آموزش نیز نقش کلیدی دارد. او توضیح میدهد:
’’وقتی والدین میبینند که فرزندانشان حتی پس از سالها تحصیل نمیتوانند در بازار کار با دیگران رقابت کنند، ترجیح میدهند بهجای تحصیل، مهارتهای کارگری به آنها بیاموزند‘‘
به این ترتیب، نظام آموزشی پاکستان نهتنها نتوانسته است فقر را کاهش دهد، بلکه خود به عاملی برای بازتولید فقر، نابرابری و شکاف اجتماعی تبدیل شده است — وضعیتی که به تعبیر کارشناسان، شباهتی آشکار به آپارتاید آموزشی دارد.
لینک های مربوطه:
نامهای از پاکستان: چگونه یک عدم اشاعه ناعادلانه ...
بولتن دانشمندان اتمی
https://thebulletin.org › خطر هستهای › انرژی هستهای
30-Aug-2012 — هر چه زودتر رژیم منع اشاعه هستهای به سیاستهای آپارتاید نئو-هستهای خود پایان دهد و همه کشورها را در جایگاه برابر قرار دهد، ...
https://ir.iba.edu.pk/historical-documents/99/
این نیز یک مقاله علمی ارزشمندی از آئی بی ایIBA کراچی است که نیاز به لوگ ان دارد

نظر شما